כنیای یڪ انسان چپ כست



سلام 

ماشاءالله دخترم با اینکه سن و سالش کمه اما خیلی بیشتر از سنش عقل و شعور داره 

بچه های این نسل آتیش پاره هستند و ممکن به خطا برند و 

بچه های این نسل با بچه های نسل ما فرق می کنند ، ۱۴-۱۵ ساله ها اندازه ی یه زن ۴۰ ساله درک و فهم دارند و. 

این ها فرازی از نظرات مردم درباره ی پدیده ی کودک همسری است اما آیا این نظرات پشتوانه ای دارد ؟ 

چه چیزی باعث این تفکرات میشه ؟‌

عمر انسان متشکل از کودکی تا پیری و کهنسالی ست و برای هر کاری زمان مشخص وجود دارد و اگر تصمیم گیری زودتر از موعد اتفاق بیفتد ممکن است یک عمر پشیمانی به بار آورد ‌، تصمیماتی مانند ازدواج ، اینکه یک دختر ۱۳ ساله بزرگتر از سنش صحبت می کند برای اینکه خانواده و اطرافیانش سعی بر زود بزرگ شدن او کردند و این موضوع نباید باعث اجازه دادن حضور خواستگار در خانه شود ، هیچ وقت بچه ای که بزرگتر از سنش صحبت می کند را تشویق و تمجید نکنید چون این باعث میشود که رفته رفته مرحله ی اصلی زندگیش که کودکی یا نوجوانی ست را ترک کند صرفا جهت دریافت تشویق ما و متاسفانه با علاقه ی شدید بعضی از خانواده ها به تفاوت سنی زیاد پسرشان با عروس شان به خود اجازه ی مطرح موضوع خواستگاری بدهند و همین باعث شود کودک یا نوجوان دچار هیجان مهارنشدنی بشود با ملاک ها و معیارهای بسیار سطحی ، پس هر کسی باید ه اندازه ی سن و سالش صحبت کند و دغدغه هایش مناسب سن خودش باشد ، یک نوجوان باید فقط به فکر درس و آینده ش باشد نه اینکه به خواستگار فکر کند و . علت قلمبه سلمبه صحبت کردن آن ها فقط تکرار جملات بزرگترهاست نه ومأ درک آن ها ، آن ها را از دنیای اصلی سنشان خارج نکنیم 

دنیای آن ها کوچکتررو شفاف تر از مسئولیت هایی که در زندگی مشترک انتظارشان را می کشد هست ، زندگی مشترک متشکل از آیین همسرداری و ت های رفتاری و رابطه ی شویی و غیره ست نه فقط رژ لب صورتی و لباس تورتوری ، شوهر دادن دختران کم سن و سال بزرگترین جنایتی ست که والدین میتوانند در حق فرزندشان بکند ، بعضی از بچه ها تو دار هستند حرف دلشون رو به خانواده نمی زنند و در فضای مجازی درد و دل می کنند همان نی که دختر خوشبخت یک خانواده محسوب میشوند ولی در واقع خوشبخت نیستند و پرتاب شدن زود هنگام مرحله ی نوجوانی تا مسئولیت های سنگین که روی دوش شان سنگینی می کند را وقتی که دو یا سه فرزند دارند میفهمند ، ما در جامعه ای زندگی می کنیم که خیلی چیزهایی که به درد زندگی مشترک مان میخورد را آموزش نمی بینیم مثل همسرداری ، روابط جنسی و پس در چنین جامعه ای ازدواج دختران کم سن و سال جنایت است ، بچه از کجا باید بیاموزد تمام چیزهایی که همسرش به عنوان همیر از او توقع دارد ؟ نه والدین نه مدارس هیچ یک به او آموزش نمی دهند به خاطر عدم آموزش چه ن نوجوانی که کتک نمی خورند و . 


این

پستم را هم بخوانید ، بد نیست 





سلام 

۱: عشق چیست ؟ 

عشق همانند جاده ای است که از قلب به منطق منتهی می شود و در میان راه مسافری که سوار میشود نامش همسر است و مقصدش زندگیست 

۲ : آیا عاشقی نیاز به تمرین دارد یا خیر ؟ 

بله ، انسان در طول زندگیش بارها و بارها باید عاشق شود تا بتواند تفاوت عشق و هوس را درک کند 

مثلا عشق به پدر و مادر ، عشق به خواهر و برادر ، عشق به خواهرزاده و برادرزاده ، عشق به نگهداری از یک یادگاری از دوست ، عشق به آبیاری گلدان های در بالکن و .

۳ : عشق به پدر و مادر چه ربطی به همسر و ازدواج داره ؟ 

ربطش به اینکه شما حاضر نیستید وقتی پدر و مادرتان پیر شدند و سالمند شدند آن ها را رها کنید به امان خدا ، چرا که خوب درک می کنید آن ها عمر و جوانیشان را پای شما ریختند و حالا سالمند هستند و وقت جبران است 

۴ : آیا بین عاشق شدن و انتخاب همسر و گل و گیاه رابطه ای وجود داره ؟ 

بله ، شما گلدان موردعلاقه یا ماشین تان را در نظر بگیرید آیا روزی که آن ها خراب بشوند به سادگی دست از دوست داشتنشان می کشید ؟ مسلما خیر ه فکر تعمیر میفتید به همان انرژی که صرف پیدا کردن راه و چاره می کنید عشق می گویند 

۵ : از کجا بفهمیم ما یک عاشق واقعی هستیم از لحاظ انتخاب همسر 

همان مثال بالا را در نظر بگیرید ، فرض کنید به فردی علاقه مند شده اید طبق تعاریف و معیارهایتان ، آیا حاضر هستید با همان فرد در صورتی که در سانحه ی آتش سوزی و که زیبایی صورتش را از دست داد زندگیمان را ادامه بدهیم بدون اینکه جا بزنیم و مردد بشیم ؟ زندگی ما از تولد تا مرگ مثل سیب روی هوا در حال گردش هست ، باید همه چیز را در نظر گرفت 

۶ : از چه سنی باید عشق پروری را آغاز کرد ؟ 

خوشبختانه انسان از بدو تولد تا مرگ در حال عاشق شدن است عشق به نقاشی ، اسباب بازی و. خیلی نیازی نیست در این زمینه تلاش کرد از آ جایی که انسان بهترین ها را میخواهد خیلی خوب علاقه مندی هایش را پیدا می کند 

۷ : آیا توهم عشق هم وجود دارد ؟ 

بله ، این اتفاق بسیار زیاد در دانشگاه ها اتفاق میفتد ، مثلا فلانی هر ترم می آید از من جزوه می گیرد ، فلانی وقتی وارد کلاس میشود با لبخند به من سللم می کند و  

این ها توهم عشق هست چون شاید کسی که با لبخند سلام می کند بمب انرژی مثبت هست و دوست داره این انرژی رو به دیگران منتقل کنه یا گرفتن جزوه به معنای عشق نیست شاید طی تحقیقاتی متوجه شده جزوه های شما از بقیه کامل تر هست یا دست شما نسبت به بقیه تند تر هست 

۸ :  تفاوت عشق و هوس در چیست ؟ 

عشق یعنی من تا پایان عمر با تو هستم اما هوس یعنی تا زمانی که معیارهای مرا داری همراهت هستم حالا معیارها می تونند زییایی و استایل ، خانه و امکانات باشند 

۹ : آیا کسی که تا سنی عاشق جنس مخالفش برای ازدواج نشده عاشق نیست ؟ 

این موضوع کاملا شخصی هست و به عقاید و جهان بینی فرد بستگی دارد 

۱۰ : چگونه بفهمیم عشق مان هوس آلود نیست ؟ 

برای این کار راه های زیادی وجود داره مثلا ریشه یابی کنیم که دقیقا چه چیزی از فزد مقابل دیده ایم که او را از بقیه متمایز کرده ؟ حال اگر روزی او را برعکس همیشه دیدیم باز هم مایل به ازدواج با او خواهیم بود 

مثلا خیلی خیلی ساده اون ، فرد لاغر بوده و حالا خیلی چاق شده ( برای هر دو جنس ) صادقه 

مبحث بعدی : رفتارشناسی معشوقه نسبت به عاشق


سلام 

ازدواج یک انتخاب ساده ای نیست ، ظریف کاری های زیادی داره تا ما به این نتیجه برسیم که آمادگی ازدواج داریم یا نه ؟‌ فراموش نکنیم همه چیز پول نیست که بگیم پول ندارم پس هیچی و اصلا به فکر ازدواج نباشیم چون هستند خانواده هایی که عروسی نمیخوان و مایل هستند اون پول صرف پیش پول خانه یا خرید خانه بشه 

۱ : عات قضاوت کردن رو بریزید دور 

- چرا ؟ چون تا زمانی که عادت زشت قضاوت رو داریم ساخته های ذهنی مون رو باور می کنیم و فکر می کنیم که آره واقعا اون شخص اینجوریه و کم کم اون عینک بدبینی میاد روی چشمامون و پاک فراموش می کنیم که یه روزی قراره با یکی از این افراد ازدواج کنیم و این دلسردی میاره 

۲ : افرادی که مدام وارد روابط دوستی با جنس مخالف میشن قطع رابطه کنید 

-چرا ؟ 

قطعا شما هم شنیدید تو جمع های دوستانه که دوست دختر من با دوست پسر مون ازدواج می کنه ، دیگه !!!! الان همه دوست پسر و دوست دختر دارند 

همین عبارت کافیه که ذهنیت شما رو خراب کنه که با خودتون فکر کنید اون دختر یا پسرایی که با رفیق من دوست شدند پس فلان بودند دیگه مثلا اونا کی هستند ، یه شهروند این جامعه ، پس همه ی دخترا یا پسرا اینجوری هستند در صورتی که افرادی هستند که در نجابت ادعا دارند و واقعا هم ادعاشون درست هست ( این مورد کامل کننده ی مورد یک ) 

۳ : از اتفاقات تلخی که در خانواده و اقوام افتاده برای آینده الگوبرداری نکنیم 

- یعنی چی ؟ 

یعنی اینکه مثلا خدای نکرده پدر یا مادر شما به دلیل خیانت از هم طلاق گرفتند یا در اقوام مون این اتفاق براشون افتاده بگیم که ، پس هیچ کسی قابل اعتماد نیست ، حتما همسر منم خیانت می کنه ، اینجوری زندگی ملال آور هست و قطعا طرف مقابل طلاق می گیره ، قرار نیست همه ی آدما یه جور باشند خیانت اون افراد میتونه روش هر اسمی قرار بگیره ، لغزش یا انتخاب اشتباه ، گناه دیگران رو پای دیگری ننویسیم 

۴ : مشاوره کردن را بیاموزیم

زندگی مشترک با زندگی مجردی فرق می کنه ، تو مجردی میتونید خودتون برای خودتون تصمیم بگیرید اما در زندگی متاهلی اینطور نیست ، باید مسایل به بحث گذاشته بشه و بهترین نظر انتخاب بشه اصلا نباید مهم باشه که کی حرف آخر و میزنه مهم نتیجه ی مطلوب هست

افکار ضد جنسیتی نداشته باشیم مثلا بگیم که من مرد این خونه هستم من زن این خونه هستم من تصمیم گیرنده هستم 

مثلا اگر قرار که برای آخر هفته برنامه ریزی کنیم با هم فکر کنیم و تصمیم بگیریم 

۵ : با  افکار منفور " مرد خونه " زن خونه " خداحافظی کنیم 

اگر یک در صد یکی از طرفین ازدواج زن ستیز یا مرد ستیز باشه اون زندگی به هیچ دردی نمیخوره ، مثلا افرادی که به مورد (۴) اهمیتی نمیدن و میگن حرف حرف منه و من تعیین می کنم کی کجا باشیم و چه کاری انجام بدیم 

باید به این باور برسیم که انسان ها با کنار هم قرار گرفتن کامل میشن ، هیچ کسی کامل نیست 

۶ : هنر عشق ورزیدن رو بیاموزیم 

مثلا شاید برای آخر هفته بخوایم به یک مسافرت نیم روزی بریم بعد با کلی شوق و ذوق بیایم خونه و بعد متوجه بشیم که همسرمون حالش برای این مسافرت مساعد نیست به جای اینکه خشمگین بشیم براش تفهیم کنیم که حال مساعد اون مهم تر از مسافرت هست و اکر اون حالش خوب نباشه اون تفریح مفتش هم گرونه 

۷: مثل بمب ساعتی نباشیم ( مهارت استفاده از کلمات) 

اگر این اخلاق بد رو داریم و قصد ترکش رو هم نداشته باشیم باید منتظر ریختن دیوار حرمت ها باشیم یک مثال ساده میزنم : مثلا در حال تماشای فیلم هستیم و طرف مقابل از ما میخواد که یک کاسه تخمه آفتابگردون بیاریم   به احترامش بلندشیم و بیاریم برای حرف طرف مقابل احترام قائل بشیم یا اگر هم تخمه نداریم نگیم که از بس خونه نیستی خبر از هیچی نداری همین موضوع جرقه ی بحث و دعوا میشه و طرف حرف هایی که تا مدت ها تو دلش  مونده رو رگباری بگه و باعث دلخوری بشه ، از کلمات به جا استفاده کنیم 

۸ : بچه ننه نباشیم 

وقتی ازدواج می کنیم یعنی پذیرفیم که از اینجای مسیر زندگیمون با همسرمون شریک بشیم چه تو خوبیا چه بدیا و خوشیا و سختیا ، ومی نداره پدر و مادر نو مسائل زندگی ما دخالت کنند به طور مثال با همدیگه درباره ی یه موضوعی اختلاف نظر داریم زود ساک ببندیم بریم خونه ی پدرمون یا با اونا تماس بگیریم که آی بیا ببین پسرت یا دخترت زندگی کن نیست بیا برشدار ببر و فلان و بیسار 

این لوس بازیا تو زندگی مشترک جایی نداره 

۹ : مستقل باشیم 

شاید در شرایطی قرار بگیریم که قرار باشه مدتی رو در یک آپارتمان با پدر همسر زندگی کنیم ومی ندارد آمد و شدهایمان را با آن ها درمیان بگذاریم ، چون ما انقدر بزرگ شدیم که مستقل بشیم و نیازی به اجازه ی بزرگترهایمان نداشته باشیم 

۱۰: حریم خصوصی را رعایت کنیم

مثل خاله زنک های سبزی پاک کن نباشیم که میشینند از جیک و پوک زندگیشان تعریف می کنند این رفتار باعث پنهان کاری از سوی طر مقابل میشود ، اگر قرار بود همه از مسایل ریز و درشت زندگیمان متوجه شوند دور خانه ها دیوار نبود 

۱۱ : مهارت کلامی عشق ورزیدن را بیاموزیم 

عشق ورزیدن فقط مادیات نیست ، شاید در شرایطی قرار بگیریم که پول آنچنانی نداشته باشیم ، نبود پول مساوی با نبود همسر نیست ، یاد بگیریم که وقتی پول نداریم گلدان عشق خانه ی کوچکمان را آبیاری کنیم ، با انجام کارهای عقب افتاده همسرمان 

۱۲ : اطلاعات جنسی و  

در رابطه با رابطه ی جنسی مطالعه و تحقیق کنیم تا با اطلاعات کافی وارد زندگی مشترک شویم ، در رابطه با هم میتونید با افرادی که طرز فکر سنتی ندارند صحبت کنید و آگاه بشوید و اطلاعات تون فقط در حد خونریزی و . نباشد بدانید که در بدن همسرتان در دوران قاعدگی چه می گذرد و از لحاظ روانی چگونه باید با او رفتار کنید 

طرز فکر غلطی جا افتاده که بانوان در دوران قاعدگی بی اعصاب میشوند ، آیا با این طرز فکر میشه وارد زندگی مشترک شد ؟  مگه پزشکان با یک نسخه بیماران را مداوا می کنند ؟ 

بانوان هم باید در این دوران مراعات همسرشان را با چاشنی عشق بکنند ، زندگی میدان تفاهم هاست نه میدان جنگ 

مرحله ی بعد چگونه بفهمیم عاشق شدیم ؟ در پست بعدی در این زمینه گفتگو خواهیم کرد 




سلام دوستان و همراهان همیشه گی من 

میدونم این پستم طولانی هست و هیچ کسی نمیخونه اما برای خودم مرور افکار خوبی بود در اواخر ۲۵ سالگی ، به هر حال این نظریات من هست و بهشون اعتقاد دارم خواه از منظر شما خوب خواه بد 

با گذاشتن پست قبلی یکی از دنبال کنندگاتم رو از دست دادم ، این نشون میده که اون شخص حتی حاضر نشد سوالاتی که در ذهنش نسبت به پست قبلی براش پیش اومده بود رو بپرسه ، این یعنی عادت کردیم به پاک کردن صورت مسئله ها ، هر چیزی که با تفکراتمون مغایر بود فورأ حذفش کنیم ، اینجا میدان جنگ نیست ما در کنار هم هستیم برای اندیشیدن و کسب آگاهی از یکدیگر ، امیدوارم هر جا که هستند موفق و موید باشند ‌، تو این پست میخوام ابهام زدایی کنم و به سوالاتی که هیچ وقت نپرسیدید جواب بدم از منظر شما دوستان 

۱: چرا فکر می کنید فضای مجازی برای کودکان مناسب نیست ؟ 

چون فرهنگ درست  استفاده از فضای مجازی در جامعه ی ما اپیدمی نشده و بدون هیچ گونه گزینشی افراد با سرچ کردن شبکه های مجازی میتونند از این فضا استفاده کنند و دایره ی فحش ها بی ادبی هایشان را به رخ افراد دیگر بکشند ، بازارهای کثیف ایجاد کنند و انحرافات جنسی را راحت در جامعه جا بیندازند 

۲ : خب چه جوری فرزندمان را سرگرم کنیم ؟ اینجوری که خودمون فدای بچه میشیم 

آن پولی که قرار است برایش تبلت و گوشی و نت بخرید را صرف کلاس های متناسب سنش بکنید مثلا کلاس های خلاقیت که به بچه احساس خوبی میده و باعث میشه ذهنش پویا بشه و بالطبع اعتماد به نفس عالی داشته باشه کلاس نقاشی که قدرت خیالپردازیش رو تقویت کنه ، کلاس زبان انگلیسی که زبان بین المللی هست که در آینده خواست مهاجرت یا تفریح برود مشکلی نداشته باشد ، کلاس شنا ، کلاس شطرنج ، اسکیت و فوتبال و معرق و .،

۳ : حالا این کلاس ها به چه دردشون میخوره ؟ 

آن ها کودکیشان در رکود اقتصادی می گذرد چه کسی از آیندن خبر دارد ؟ شاید ورشکست شد حداقل با مهارت هایی که دارد بتواند کسب درآمد کند و محتاج دست اینو اون نباشد و از همه مهم تر اینکه با فرستادن بچه ها به کلاس ، اجتماعی تر میشه و نسبت به همه چیز آگاهی پیدا می کنه نه دنیای سرد و بی رحمی مثل مجازی که هر کسی پشت یک پروفایل پنهان شده و هر چی دوست دارد تایپ می کند 

۴ : فکر می کنید تا چندسالگی پدر و مادر باید روی تربیت و فرهنگ فرزندشان تمرکز کنند؟

ما کودکان زیادی رو می بینیم که حتی حریم خصوصی شون رو نمیدونند ، به نظر من از سن ۵ سالگی تا ۱۸ سالگی که فرزند وارد فاز جدیدی از زندگی میشود بعد از آن باید نامحسوس به او آگاهی داد 

نمیشود صرفا جهت پدر و مادر شدن فرزند  را وارد گرگ بازار دنیا کنی و بعد رهاش کنی و انتظار داشته باشی معتاد نشه ، مورد تعرض قرار نگیره و باعث آبرو ریزیت نشه بچه ها هیچ گناهی ندارند اگر حرفی می زنند یا حرکتی انجام میدن ، هیچ پدر و مادری حق تنبیه بچه شو نداره چون این نتیجه ی سهل انگاری های خودشه ، مثلا بچه ی من معنی کلمه ی بدی رو نمیدونه از من می پرسه ، این زنگ خطر برای من هست که من یا پدرش هستیم که جلوی بچه حرف بد زدیم حالا عصبانی بودیم یا هر چیز دیگه ای ، یا سهل انگاری در شناخت دوستان و مدرسه و

نکته ی پایانی : 

اگر قصد داریم فرزندمان گوشی بازی نکند و در فضای مجازی نرود باید خودمان هم جلوی بچه گوشی هایمان را کنار بگذاریم ، اینکه بدانیم فلانی در تلگرام آنلاین است ، چرا آنلاین است و یعنی با چه کسی چت می کند و برایمان اهمیت نداشته باشد چرا که اینجوری از زندگی عقب می مانیم و هیچ فرقی با سبزی پاک کن های ته کوچه ها در سال ۴۰-۵۰ نداریم آن ها در کوچه بودند و ما در گوشی 

مراقب باشیم فضای مجازی ارزش هایمان را بی ارزش نکند ، لذت بازی کردن های دونفره با فرزندانمان را نگیرد ، تماشای غذا خوردن بانمک فرزندانمان و 

حواسمان باشد به تعداد خورشیدهایی که آمدند و رفتند و عدد کیک های تولدمان 

زندگی کن برای اینکه زنده ای 

لطفا این پیج رو حتما حتما نگاه کنید 




سلام 

یکی از دخترخاله های من دخترش شش سالشه ، دورهمی گرفته بودیم تو آشپزخونه مشغول خشک کردن میوه ها بودم که ناگهان صدای خنده ی خاله هامو دخترخاله هام بلند شد اول اهمیتی ندادم ولی بعد دیدم زیاد دارند می خندند و گفتم حتما موضوع جالبی هست رفتم گوشی رو گرفتم دیدم نوه ی خاله م گوشی دستشه زنگ زده به باباش که بابایی داری میای خونه واسه ی من شوهر بخر تمام تعریف از جک و لطیه و . بهم ریخت ، نمیدونم چرا مادرش از خنده سیاه شده بود ؟ یه درصد به آینده ی این بچه پشت موبایلش در حال فیلم برداری فکر نکرده بود ؟‌ آینده ش چی میشه ؟ بچه ی شش ساله و چه به این حرفا ؟ الان هم که فضای مجازی شده توجیه شونه خالی کردن از وقت گذاشتن برای تربیت درست بچه ها ، تا یه چیزی بگی میگن بچه ها زود وارد اجتماع میشن و مادر و پدر در تربیت بچه خیلی نقشی ندارند ، یعنی پدر و مادر فقط بچه دار میشن که یک عروسک خیمه شب بازی به جامعه بسپارند که هر جوری دلش خواست برقصونش ؟ این اجتماعی که ازش حرف می زنند چی هست ؟ اجتماع موردنظرشون در بی حوصله گی و ساکت کردن بچه هست ، یه موبایل یا تبلت و آی پد میدن دست بچه و میره تو فضای مجازی چیزهایی که نباید رو می بینه هزارجور فحش و بی ادبی و می بینه ، در اینستاگرام کامنت های ناجور میزارند نمیدونم زن فلان جور بیاد دایرکت و اینا اصلا برای بچه خوب نیست ، نوه ی خاله م چهارسالشه همچین برات برنامه نصب می کنه دهنت باز می مونه !!!! یه حرفایی می زنه شاخ درمیاری ، آیا نظارت نکردن و وقت نگذاشتن برای تربیت بچه ، نشانه ی روشن فکری است ؟ چرا جامعه ما اینجوریه ؟ افکار متحجر جداشدنی نیست و چیزهای مضر راحت اپیدمی میشه ، بچه ی ۶ ساله موبایل داشته باشه مدرنیته ست ؟ فحش های بد بده مدرنیته ست ؟ اگر این مدرنیته ست من یک مادر قدیمی خواهم شد 


سلام 

وقتی منطق و عشق تلفیق بشن یک انتخاب عاقلانه شکل می گیره 

ماه پیش رفته بودم مغازه ی یکی از آشناهامون ، وقتی وارد مغازه شدم شاگردش تنها بود سراغشو ازش گرفتم گفتم تهرانه ؟ گفت نه مغازه ی رو به روی پاساژ سوم شوهرش تموم شده اومدن مغازه شو باز کردند رفته پیش اون ، الان زنگ می زنم ، داشت شماره شو می گرفت به مغازه ی موردنظر نگاه کردم یادم اومد جلوی مغازه خدابیامرز رو دیده بودم حداکثر ۳۲ سال سن میداشت ، تو همین فکرا بودم که شاگرد گفت خانم فلانی اومده بیاید مغازه ، چند دقیقه بعد پیداش شد حال و احوال گفت این بنده ی خدا شوهرش سرطان معده داشته ۵ سال هم بود که با این دختره ازدواج کرده بود پدر آقای میم هم سرطان معده داشت انگار ارثی بوده ، هر کاری می کنیم دختره رو نمیتونیم آروم کنیم ، جای خالی شوهرشو نگاه می کنه و شیون می کنه آدم دلش کباب میشه گفتم چه کار احمقانه ای !!!!! دختره میدونسته که پسره سرطان داره ؟‌ گفت آره ، گفتم این اسمش عشق نیست دور از جون شما خریت محض ، کسی که در جامعه ای با این سطح از تفکر داره زندگی می کنه و بیماری سرطان یا هر بیماری سخت و لاعلاجی داره نباید به خودش اجازه ی ازدواج بده ، صرفا برای تجربه دریافت عشق و محبت ، خودخواهی نقطه ی مقابل عشق هست ، گاهی به عشق نرسیدن بهتر از اشکبار کردن چشمان معشوقه هست ، خودم رو مثال میزنم خدای نکرده بیماری خاصی بگیرم هرگز به خودم اجازه نمیدم با آینده و جوونی کسی دیگه بازی کنم ، چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم با این تفکرات قدیمی دختران در این مدل ازدواج ها آسیب های جدی می بینند و آینده شون تباه میشه ، نمیشه که یه عمر تنها موند ، میشه ؟ 

توی مغازه با پیرزن ۷۰ ساله آشنا شدم می گفت ۱۳ سالم بود با شوهر خدا بیامرزم آشنا شدم و ازدواج کردم ، چهره ش تو هم رفت و گفت اما چه فایده ؟ بچه ندارم و الان طبقه ی پایین خونه م رو به پسرعمه م اجاره دادم تا یه وقت نیمه شب حالم بد شد یکی باشه که دستمو بگیره ببره بیمارستان ، گفتم چرا بچه ندارید ؟ گفت چند سال بعد ازدواج مون رفتیم دکتر و دو و درمون نتیجه ای نگرفتیم و دکتر آب پاکی رو ریخت تو دستمون که شما با هم نمیتونید بچه دار بشید ژنتیک تون بهم نمیخوره سرتو درد نیارم سه بار رفتم تهران خونه ی پدرم و گفتم میخوام طلاق بگیرم و پدرم گفت باشه حتی یه بار جاهازمو هم بردم اما هر بار با گریه منو برگردوند سر زندگی ، الان ۱۲ ساله که مرده و منم آواره ی اینو اون که یکی بیاد منو ببره دکتر ، قند خون و فشار خون و بیماری قلبی دارم اگر حتی یه بچه میداشتم الان منت اینو اونو نمی کشیدم ، گفتم : خوشبخت بودی ؟ از زندگیت راضی بودی ؟ گفت زندگیم خوب بود اما اون هیچ وقت سالگرد عقد و ازدواج و اینا حالیش نبود حتی بهم ابراز علاقه هم نمی کرد اما راضی بودم هر کاری می کرد تا من راضی باشم ، بچه خیلی خوبه دلم براش سوخت از مادرانه گی ها می گفت اما خودش هیچ وقت مادر نبود 



مخاطبان این پست در عکس مشخص شده اند + امثال آن ها که در عکس نیستند 

سلام 

فلش ها رو بشمارید ، همیشه طوری رفتار کنید که کسی به خودش اجازه نده بشوره تون و پهن تون کنه روی بند رخت ، وقتی که به چهره و قد و قامت تون نگاه می کنم می بینم دو برابر سن من بعضیاتون سن دارید ، مردم باید علاقه مندیاشون رو با افکار شما هماهنگ کنند ؟ آیا علاقه به بازیگری و بازیگر بودن جرم هست ؟ آیا کسی که بازیگر هست فاقد زندگی عادی هست ؟ چرا طوری رفتار کردید که انگار توریست هستید و با آئین و سوگواری کون غریبه هستید ؟ دندان های به هم فشرده ی یک زن جوان با کودک هفت ماهه ای که باید از این به بعد به دندون بگیره و بزرگ کنه ، انقدر جالب توجه که حاضرید پا روی کفش کنار دستی تون بزارید تا از زاویه ی بالا ثبتش کنید ؟‌ مرثیه سرایی و بد حالی مادری که میدونه چند وقت دیگه پسرش واژه ی پدر و یاد بگیره کسی قرار نیست بهش بگه جان پدر ، درست بر عکس کودکیه خودش ، چه چیز جالبی داره که حاضرید حافظه ی موبایل تون رو حرومش کنید ؟‌ عکاسی و فیلم برداری از مراسم خاکسپاری یک پدر جوان انقدر براتون هیجان انگیز که زوم می کنید تو حلق خانواده ی متوفی ؟‌!!!! ثبت مویه های یک زن جوان فارغ از شغل و منسبش جالب نیست ، بازیگره که بازیگره جرم نکرده که ، طرف شوهرش فوت شده یه وقتایی لازم دارند که خارج از گوود شهرت شون باشند و بتونند راحت با عزیزشون وداع کنند ، به شعور و  فرهنگ تون از صفر تا یک چند امتیاز میدید ؟ آیا شرکت در مراسم خاکسپاری یک پدر جوان افتخار داره که برای حضورتون مدرک جمع می کنید که تو پیج تون بگید در مراسم یک پدر جوان شرکت کردید ؟‌ نان کثیف فقط ربا خواری و تن فروشی نیست ، همین که از سوک ترین مرثیه سرایی وداع یک چهره ی مشهور سوء استفاده کنی و یه جمله ش رو تیتر کنی و تو پیجت بزاری که فالوور و لایک و ویو بگیری ، کثیف ، بعضی از پیج هایی که با سینما و تلویزیون هم غریبه بودند فیلم های جگر سوز وداع این بزرگوار رو گذاشته بودند ، مثلا پیج میکاپ عروس چه ربطی به این موضوع داره  ؟‌اونا کارشون بزک دوزک کردنه ایشون در حال له شدن زیر بار مسئولیت یک کودک روی دست مانده ش هست ، بی شعوری تا چه حد؟ باور کنید خانم بروفه  به شکلک های گریه ی شما در کپشن ها نیازی ندارند ،‌ چرا فکر می کنید با این شکلک ها میتونید روی بی شعوری تون سرپوش بزارید و خودتون رو همدرد ایشون معرفی کنید ؟‌ چقدر میتونید پست و بی رحم باشید ؟ خجالت هم بد چیزی نیست ، یه مثل قدیمی هست که میگه آسیاب به نوبت  همه تو صف هستیم حتی شما هموطن بی شعور !!!! اون خبرنگارا که غلت می زنند روی خاک هم که تمام مشگلات جامعه رو زیر چانه ی خانم بروفه قرار داده بودند که با اشک های ایشون شسته بشه و جمع بشه تو یه دستمال کاغذی






سلام 

تابستان سال جاری عروسی یکی از اقوام نزدیک بودیم بعد از پایان مراسم عروسی طبق رسم همه ی مهمون ها بیرون از حیاط تالار منتظر خروج عروس و داماد بودیم که بریم باغ پدربزرگ عروس بزن و برقص کنیم گذری که تو ماشین نشسته بودم ب داخل بعضی از ماشین ها نگاه کردم خیلیاشون رو نمیشناختم فهمیدم فامبل های داماد هستند ، موسیقی در ماشین با صدای بلند پخش میشد میون صدای بلند موزیک به یکباره صدای در و باز نمی کنم شنیدیم متعجب به در خروجی تالار نگاه کردیم کسی رو نمی دیدیم به جز نگهبان تالار اصلا نمیدونستم طرف دعوا کی هست ؟ اصلا موضوع چیه ؟‌ تا اینکه صدای کوبیده شدن کمر فردی رو به درب آهنی تالار شنیدیم ، بله اون کسی نبود به جز نگهبان تالار که توسط داماد گرامی خاله که بسیار لفظ قلم و با شخصیت خودشو جلوه میداد بود همان آدم به ظاهر متشخص یک فحشی داد که گوگل هم برای معنی فحشش خودشو به در و دیوار می کوبید کم کم مهمون ها از ماشین ها خارج شدند خاله ی گرامی که بیرون از در تالار بود سراسیمه به سمت در رفت و شوهرخاله م را صدا کرد که فلانی چی شده ؟‌ تا اینجا هیچی معلوم نبود موضوع چیه ؟ کی با کی دعواش شده ؟‌ که کاشف به عمل اومدیم که شازده داماد لاکچری قصه ی ما قصد صفر کردن حساب تالار و نداشته و مدیریت تالار هم به نگهبانی اجازه ی خروج ماشین عروس و داماد رو نداده لازم به ذکر که شازده داماد حتی از ماشین هم پیاده نشده بود که مبادا پوستش خراش برداره تا اینکه شوهرخاله ی بزرگوار متوجه شد که اوضاع قمر در عقرب خودش رو به غش کردن زد و دستاشو لرزوند و خودشو انداخت تو بغل داماد بزرگه خلاصه ی کلام جهودبازی درآورد که بیا و ببین دخنرخاله بزرگم نمایشی بازی کرد که بیا و ببین خودشو انداخته بود روی دست دخترعمه هاش که هیهات یتیم شدم و از این جور حرف ها ما هم برای حفظ آبروشو پیاده نشدیم که بیشتر از این خجالت نکشند که فکر نمی کنم خجالت هم تو وجودشون بوده باشه جلوی ۴۰۰ نفر مهمون همچین نمایشی رو بازی کردند داماد بزرگ یه فحش دونه درشت نثار نگهبان و مدیریت کرد و گفت در و باز کن گمشو اتاق مدیریت پولتو بدم عوضی !!!! بعد در و باز کردند و عروس و داماد خارج شدند 

نکته ی مهم اینجاست که بعد فهمیدیم شوهرخاله ی گرامی هر جایی که کارش گیر می کنه خودشو میزنه به غش و ضعف تا کارش پیش بره !!!! و از اون جالب تر اینکه دامادهاش هم میدونند پدرزنشون چه بازیگری هست این یعنی پدر زن پیش داماد تومنی اعتبار نداره 


نتیجه ی اخلاقی : گول ظاهر و لفظ قلم صحبت کردن افراد رو نخوریم ، شخصیت افراد در دعوا و مرافع مشخص میشه 

نتیجه ی اخلاقی : وقتی پول ندارید عروسی نگیرید تا جلوی مهمون ها آبرو ریزی نکنید 

وقتی آبرومون خیلی برامون با ارزش هست خودمون باعث ریختنش نشیم چون اتا اتفاقی نیفته کسی درباره ش صحبت نمی کنه و وقتی آبرو ریزی شد فقط به جمعی که اونجا بودند ختم نمیشه حاضران به غایبان میگن و فراموش نمیشه شاید به رومون نیارن ولی یه کاسه آب رو بریز تو رودخونه حالا برو جمعش کن میتونی ؟ نه 


سلام 

هر چیزی جنبه میخواد ، اگر قرار باشه چیزی به دست بیاری باید مدیریت صحیح روی چیزهای قدیمی که داشتی با چیزهایی که به تازگی به دست آوردی داشته باشی ، حتی میزان توجه و عشق بین آن ها 

بعضی از افراد آرزوهای زیادی تو سرشونه اما هیچ وقت به جنبه و نحوه ی مدیریتشون فکر نمی کنند 

چند شب پیش از شب یلدا طایفه ی مادری تصمیم گرفتند که خونه ی مادربزرگ جمع بشیم و هر خانواده ای نفری ۵۰۰۰۰ تومان به کارت مادرخرج بریزند و در تلگرام اطلاع رسانی شد و همه قبول کردند 

دو روز پیش از روز موعد واریزها با خبر شدیم که داماد خاله م که دختر ۷ ساله دارد و یک نی نی هم داره میخواد ۱۰۰ تومان به کارت بزنه !!!! وقتی این خبر به گوشم رسید خیلی ناراحت شدم گفتم آخه مگه " س"‌ دندون نداره ؟‌ راستشو بخواید یه کمی تو خلوت خودم غیبتشون رو هم کردم گفتم فقط بلدند به قر و فرشون برسند و دهانشون رو پر کنند که ما چندتا خونه داریم !!!! مردم با له کردن بچه شون به چه جاهایی که نرسیدند !!!!یعنی همه یه بشقاب غذا جلوشون باشه اونوقت این بچه معصومانه منتظر باشه یکی بهش غذا بده !!!! مدام اخبار فامیلی رو چک می کردم که شاید حواسشون نبوده گفتند ۱۰۰ تومان می ریزند !!!! اما در کمال ناباوری هیچ خبری نرسید مبنی بر ۱۵۰۰۰۰ تومان 

شب یلدا فرا رسید و مدام نگاهم به سمت دخترخاله ی موردنظرم بود دیدم کیسه ی آجیل ها که به صورت نفری جلوی هر کسی بود رو باز کردند دخترخالم به بهانه ی شیر دادن به بچه کیسه جلوی خودش باز بود و شوهرش هم انگار بعد صد سال باجناقش رو دیده کیسه آجیلش جلوی خودش باز بود و گرم صحبت بود و بی توجه به " س "‌ !!!! 

زمان شام فرا رسید هر دو کنار هم نشستند و هر کسی بشقابش جلوی خودش بود اولین کاری که شازده کرد ته لیوان آب ریخت داد دست بچه و سرشو گرم کرد و نشستند سفت و محکم به غذا خوردن و مادرش هم به هوای شیر دادن به بچه قشنگ تا ته غذاشو خورد حالا از حق نگذریم یه لقمه ی کوچیک هم بهش دادند 

به نظر من اصلا صلاحیت فرزند دوم رو نداشتند چون "س" رو به کل فراموش کردند ، یه وقتایی دلم براش می سوزه نکنه عقده ای بار بیاد!!!! ضمنا پسرداییم ۶ سالشه براش غذای جدا گرفتند 

ما تعیین می کنیم که با بچه مون رفتار بشه وقتی خود پدر و مادر برای بچه شون ارزش قائل نشن دیگه نباید از دیگران توقع کرد مثلا اگر بهش خوردن افتاد زمین معذرت خواهی کنند میگن ای بابا خورد زمین که خورد نیست که حالا خیلی پدر و مادرش سرش ارزش قائل هستند و رد میشن میرن بچه رفته رفته متوجه کم توجهی و بی ارزشی ها میشه 

الان همه دیگه یه پا عکاس هستند وقتی با لباس کهنه بچه رو تو مهمونی ببری و عکس بگیری بعدها اون عکس ها رو می بینه و میگه شما به من اصلا اهمیت نمیدادید فقط چسبیدید به داداش یا آجی 

خیلی از افراد رو دیدم که خودشون رو خفه می کنند از لوازم آرایش و ساعت و . اما بچه شون رو حتی حموم نمی برند میارن تو مهمونی !!!!! هر زوجی که تصمیم به فرزندآوری می گیره باید ببینه جنبه ی فرزندآوری داره ؟‌ نره انقدر به خودش برسه که از بچه غافل بشه یا برعکس بره بچسبه به بچه از خودش بگذره ، این دو مدیریت میخواد 




سلام

هیچ وقت دوست ندارم که از ارتقاع بلند به زمین نگاه کنم چرا که فقط آنی لذت بخش هست جهان زیر پاته ولی همه چیز ریز و تو هیچی نمیدونی از ریزه میزه ها ، دوست دارم روی زمین قدم بردارم تا معدود چیزها در نگاهم پر باشند تا تهی 

خشایار الوند نویسنده ی به نام سینمای ایران از جهان خاکی پر کشید و به دیاری نامعلوم رفت و طبعا حواشی داشتند از نحوه ی مرگ و سن و سال و هوادارهای پر و پا قرص سریال پایتخت و همسرش و فرزندانشون و 

عزیزان من ، دوستان من بدانید و آگاه باشید هیچ کدام از ما به خواست ما به این جهان پانگذاشته ایم که با خواست خودمان کوچ کنیم و مرگ جمله ی پایان خداست بر برگ های سرنوشت ما ، مرگ بسیار قابل احترام هست چرا که دعوتنامه ی حق ست ، مرگ مهتاب پر تلالو آفرینش ست و باید هر کسی بر گمشدن در امواج نورانی آن هوش و بیدار باشد وقتی بی اختیار به این جهان پامیگذاریم یعنی محکومیم به این نور چه برای خودمان چه برای عزیزانمان ، هر چیزی که استانداردهای محدود انسان برای زندگی و واکنش ها در موقعیت های متفاوت تعریف می کند ومأ درست نیست مگر سرگذشت های یکایک انسان ها یکی ست که بخواهیم همه را زیر بار ظلم واکنش ها بهم فشار دهیم ؟ مرگ و زندگی اجبار اما نحوه ی زندگی ها نباید محصول اجبار شوند ، هر کسی به طریقی که دوست دارد زندگی می کند ، واکنش نشان میدهد ، به جهان هستی می نگرد ، خنده دار است وقتی دو تا خواهر به قصد خرید روسری  وارد مغازه میشوند ولی هر کدام روسری های متفاوت را انتخاب می کنند بیاییم حرف از باید و نباید ها بزنیم ،‌ آن ها که اینگونه به دیگران می نگرند تا کنون به این اندیشیده اند که خداوندی که جان و خرد به ما داد ما را از دنیا پس خواهد گرفت ؟ این چگونه ستایش و پرستشی است که از خداوند بخواهیم جانی که از ما نظرخواهی نکرده که بدهد یا ندهد را پس بگیرد مشت بر سر و در و دیوار و صورت بکوبیم ؟ چرا باید مایه ی عذاب متوفی بشویم ؟ جیغ و هوار راه بیندازیم و سخن خداوند را اطاعت نکنیم و بعد شاد و خرم به نماز بایستیم ؟‌ منطقی است ؟ مرگ آرامش ست آرامشی که در آن نه رنج ست و نه دغدغه ای به خداوند احترام بگذاریم به طبیعت احترام بگذاریم گریه و زاری برای چیزی که تحت اختیار ما نیست زندگی را باخت دادن ست ، هیچ وقت هیچ وقت برای دیگران زندگی نکنید زندان نگاه دیگران قفسه ی سینه را در هم می شکند 


نظرات این پست که در اینستاگرام ست بخوانید ، بد نیست 



سلام 

ما در عصری زندگی می کنیم که نیاکان و حاضران به راحتی می توانند مخرب ها را در ذهن ما ارزشمند جا بیاندازند در بسته بندی های شکیلی مثل فرهنگ و سنت و ما هم پیروی می کنیم 

سالیانه چقدر نیروی انسانی و انرژی و آب صرف کاشت و داشت و برداشت گندم میشود و وقتی تبدیل به آرد نان و نان میشود می گوییم نان را زمین نیندازید گناه دارد بعد وقتی سوت رسیدن بهار و سال نو شنیده میشود گندم را خیس می کنیم به عنوان سبزه ی عید و خیلی شاد و خوشحال می گذاریم داخل سفره ی هفت سین و برای خودمون و کشورمون و اهداف مون آرزوی موفقیت می کنیم !!!! و روز سیزده بدر روی کاپوت ماشین یا صندوق  عقب می گذاریم و بعد هم از روی ماشین می افتد و زیر ماشین ها یا موتورها له میشود و یا گاهی که سبزه مقاومت کرد با دست و با لبخندی باز از پنجره ی خودرو به بیرون پرتاب میشود ،  این است داستان تناقض های گفتاری و رفتاری ما !!!! 

فروشندگان گندم جهت گذاشتن سبزه ی عید به بازار عرضه می آورند و به فروش می رساند متقاضی های آن ها افرادی هستند که قادر به پرداخت هزینه ی سبزه ی آماده نیستند و تمایل دارند خودشان سبزه بگذارند و در مقابل افرادی هستند که گندم را می خرند در ظرف های شکیل سبزه می گذارند و می فروشند به افرادی که سبزه ی آماده میخرند یعنی از دو سوی این فعل بی ارزش ارزشمند تغذیه میشود بازار و مردم ، یک نقد دیگری که به این کار وارد است اینکه مردم نزدیک عید که میشود سبزه ی گندم می کارند و بر سر قبر عزیزانشان می گذارند ، که چه بشود ؟ متوفی که دیگر عید نمیداند و نمیخواهد ، من به شخصه افرادی را میشناسم که سال به سال از قبرستان گذر نمی کنند اما نزدیک که میشود برای حفظ آبرویشان سبزه ی گندم می گذارند که به اطرافیان بگویند ما عزیزمان را فراموش نکردیم و اسباب بازی درست کنیم برای بچه های حاضر در قبرستان سبزه را از روی قبر به این سو و آن سو بیندارند و سرشان  گرم شود !!!! بعضی از افراد هم که سبزه نمی خرند به چشم خودم شاهد بودم که سبزه را قبر دیگری برمیدارند روی قبر موردنظر خودشان می گذارند ، نمیدانم قصد دارند چه کسی را گول بزنند؟ ما را میت را ؟ دقیقا کی ؟ این کارها هدر دادن گندم هست و اصراف ، گندم را بکاریم بگذاریم سر قبر مرده !!!! وقتی میتوانیم با گل نوید دهنده ی بهار باشیم چرا با گندم که چقدر هزینه پایش رفته و برکت خداست ؟‌ نان چه فرقی با گندم دارد که نان را در سطل زباله و زمین نباید گذاشت ولی گندم را میتوان حیف و میل کرد و روانه ی لاستیک ماشین ها کرد ، هدف سبزه گذاشتن ست می توانیم به جای گندم هسته ی نارنج و پرتقال و جو و ماش بکاریم نه گندم که نان سفره هایمان هست و زیر پا نباید برود ، افرادی هم هستند که ادعای اصراف نکردن و هدر ندادن آب و . می کنند بعد در سفره ی هفت سین شان می بینی نقطه ی طلایی سبزه ی عید است تا بقیه ی چیزها ، اصراف که علنی نیست ، همین که زحمت و انرژی و آب  گندمکاران را خودمان تشویق می کنیم که افراد بیشتری در هدر رفت ها تحت عنوان فروشنده سهیم شوند اصراف است ، اصراف است ، اصراف است 




سلام

شایعه ای بیش نیست که هر انسانی یک قلب دارد ، انسان ها یک قلب در سینه دارند و یک قلب در روح شان ، وسعت قلب هر کسی بستگی به بذرهایی که در دل دیگران میکارد دارد بذر عشق ، صمیمیت ، یکرنگی ، خشم و نفرت 

یک روز یک مطلبی رو خوندم که ذهنم رو مشغول کرد ، یک خانمی نوشته بودند که این بار نوبت ما بود که برای نظافتچی که برای نظافت راهرو و آسانسور و پارکینگ می آید وسیله پذیرایی ببریم همسرم برایش یک ظرف میوه برد و بعد هم یک چای برد و وقتی که رفت همسرم رفت ظرف ها را آورد و گذاشت درون سینک و آب زد و گذاشت داخل آب چی و من هم با او دعوا کردم که به این ظرف ها دست کارگر خورده و باید با وایتکس بشویم و بعد میوه های درون ظرف را هم بیرون ریختم و در لحن گفتارش افتخار هم بود ، یک آن از خودم متنفر شدم که به او چیزی نگفتم از پندار غلط که شاید انسان کثیفی تلقی بشم !!!! دیدم که بعضی از خانواده ها داغون ترین ظرف هایشان را برای کارگرها کنار میگذارند و به بدترین شکل ممکن از آن ها پذیرایی می کنند ، مگر کارگران انسان نیستند ؟ چرا بعضی ها اینجوری رفتار می کنند؟ ظرف های کارگر را با وایتکس بشوریم ؟!!!!! مگر بیماری بدی دارد ؟‌ ظرف های کهنه ببریم چون کارگر است ؟ شأن و شخصیت انسانی چه میشود ؟‌ اگر قرار است ظرف های کارگرها با وایتکس شسته شود چرا خودشان قدم رنجه نمی کنند به نظافت ساختمان بپردازند ؟ دستانشان پاک و تمیز کردنشان عالی اما دهان شان کثیف ؟ حالا یکی از بد روزگار کارگر شده باید با رفتارهایمان او را زخمی کنیم ؟ کارگر و پولدار در آفرینش چه فرقی می کنند؟ بعضی ها شنیدم که تو گوش کارگر می زنند و ناسزا بهشون میگن ، این کار در مکتب منطق درست است ؟ ما خدای روی زمین نیستیم که بخواهیم به شأن و شخصیت کسی خدشه ای وارد کنیم  

به نظر من ما جنبه ی تفکیک جغرافیایی را نداشتیم و هر نژادی برای خودش ساز مدبالایی کوک می کند ، در ایران کارگران افغانی هم زندگی می کنند که اگر آن ها نباشند کار ما لنگ می ماند ، کارگر چه ایرانی چه افغانی باید انسانی با آن ها برخورد شود و مزدشان غروب آفتاب پرداخت شود نه اینکه حالا دو ماه دیگه بیا پولت را بگیر ، آن ها گنج شان دستانشان است و چشم و امیدشان به مزد کارشان است نه خانه ای دارند که اجاره بگیرند و نه ماشینی که بخواهند بفروشند خرج زندگیشان را بدهند ، وقتی پول نداریم کارگر نگیریم و فرصت دستمزد نقد را از آن ها نگیریم 



سلام دوستان 

عمل قلب باز پدرم به خوبی انجام شد ساعت پنج عصر رفت اتاق عمل و ساعت ۱۰ شب اومد بیرون و الان تو بخش مراقب های ویژه ی قلب باز هست و تقریبا از ساعت پنج عصر تا ساعت ۳ دیروز که رفتیم دیدیمش بیهوش بوده ، الهی من بمیرم گاهی داشت صحبت میکرد چشماش میوفتاد ، اما حال عمومی بهتر از اون چیزی بود که تصورشو میکردم 

الان با اینترنت ایرانسل اومدم و نمیتونم زیاد بنوبسم ، بعدا میام مفصل مینویسم 


سلام 

حال پدرم اصلا خوب نیست و ما دیگه دست به دامن خدا و ائمه هستیم 

۱۴ میلیون صلوات نذر کردیم که یکی از اقوام مون از نذر نتیجه گرفته و ما هم این نذر و کردیم 

حالا هر کسی که دوست داذه توی این نذر به ما کمک کنه تعدادش رو کامت کنه که من بنویسم ، ان شاء الله خدا ازتون راضی باشه و خیر و برکت به زندگی تون بده 

دوستان شاید نتونم ریپلای کنم چون حال و روز خوبی ندارم از امروز بعد ملاقات 


با عرض سلام و وقت بخیر 

پیشاپیش فرارسیدن ماه مبارک رمضان را تبریک عرض می کنم 

بیاییم برای فیض بردن عزیزانمان که دیگر بین ما نیستند چند برگی قرآن بخوانیم و هدیه به روحشان کنیم 

زمان قرائت : ۱ تا ۳۰ ماه پر خیر و برکت رمضان 

ادامه مطلب




سلام  

طاعاتتون مورد قبول درگاه حق تعالی  

پس از پایان ختم جزءهای قرآن تصمیم گرفتم که همانند سال های پیش ختم سوره های قرآن هم بگذارم 

نیت ختم : هدیه به اموات مدنظرتون هست 

تعداد قرائت : ۱ بار

زمان قرائت : زمان تعیین نکردم هر موقع تونستین در یکی از روزهای ماه رمضان

برای دیدن فهرست سوره های قرآن کلیک بفرمایید 

ادامه مطلب


سلام

1: به نظر شما دیدگاه جامعه نسبت به ازدواج برادرشوهر با زنداداش چیست؟

2 : آقایان حاضر هستید در صورت فوت برادرتون با همسرش ازدواج کنید؟ (چه در صورت مجرد چه در صورت متاهل) 

3 : آیا چنین ازدواجی در اطرافیان شما اتفاق افتاده است؟( با ذکر متاهل یا مجرد بودن) 

4 : آیا در صورت چنین ازدواجی در اطراف شما نتیجه ی ازدواج را چطور ارزیابی می کنید؟

5 : خانم ها در صورت فوت همسرتون حاضر هستید با برادرشوهر ازدواج کنید؟

6 : دیدگاه خانم ها در این ارتباط چگونه است؟ 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها